اخیرا یکی از کادرهای "حزب حکمتیست" (ح ح) در نوشته ای رفیق ایرج فرزاد را "پروکاتوور پلیس" معرفی کرده است. این روزها کم نیستند نویسندگانی که بدون دانستن معنی ترم های سیاسی و فقط به واسطه شنیدن ترمی آنرا در متون و نوشته ها بکار می برند. در "حزب کمونیست کارگری" (ح ک ک) در بساط جدل آنلاین٬ رفقای قدیمی و معترض کمونيسم کارگرى را "سولژنستین و مک کارتی" نام گذاشتند. برای مقابله با انتقادات به جای بحث سیاسی توهین و تهمت پرتاب کردند.
در اين اوضاع وظيفه یک خط کمونیستی دنبال کردن یک سری اقدامات خاص برای برهم زدن چنین فضایی است. مصاحبه و نوشته و تذکر و برحذر داشتن سازمان و احزاب از افتادن به ورطه بی پرنسیپی یکی از وظایف اولیه پراتیک هر کمونیست با مسئولیتی است. در تقابل با اين فضاى اتهام زنى٬ حزب اتحاد کمونیسم کارگری در مطلبی ح ح را برای پرتاب شدن چنین تهمتی از درون صفوفشان به روی شناخته شده ترین کمونیست ها بر حذر داشت. اما پاسخ آنها چه بود؟ یک پاسخ مسئولانه می توانست این باشد که این اقدام ها در آینده تکرار نخواهد شد. اما خالد حاج محمدی در را به جدال دیگری باز کرد. خیلی ساده و در روز روشن گفت که اینها "دروغ" می گویند٬ تاریخشان "دروغ" است٬ و به جای درز گرفتن سوراخ اولی و نشان دادن راه به حزبش تهمت را با تهمت دیگری لاپوشانی کرد. آنهم در شرایطی که تکنیک اینترنت و آرشیو سایت ها و مطالب به تمامی موجود است و حتی اگر حافظه آدم ها ضعیف باشد با یک کلیک می توانند همه بحث ها را از اول بخوانند. اما هدف خالد حاج محمدی پاسخ به انتقاد خاصی نیست بلکه فقط با گرد و خاک کردن و تکرار بحث های قدیمی ميخواهد هم فحاشى را تائيد کند و هم نکند. در روز روشن یک نفر از ح ح اتهام زشتى را به ایرج فرزاد نسبت داده که فقط شرم آور است. سوال اینجاست چرا ميخواهند اين بى پرنسيپى را هضم کنند؟ چه مسئله اى به اينها مجوز بى حرمتى و ترور شخصيت و بد دهنى را به اينها ميدهد؟
اما این شیوه ح ح و رهبری کنونی اش است. در همین مصاحبه خالد حاج محمدی برای پاسخ ندادن به یک سوال ساده به صحرای کربلا می زند. از انشعاب گرفته تا دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و گارد آزادی همه منتقدین را با یک طناب پاره پوره به هم میدوزد. تلاش ميکند حزب اتحاد کمونیسم کارگری را در ردیف گروه آذرین - مقدم قرار دهد. برای اطلاع خوانندگان بگویم در آن مقطع ما این اقدام گروه آذرين را به خطر انداختن جان دانشجویان قلمداد کردیم و این را حاجى محمدى هم ميداند اما ترجيح ميدهد خود را به نفهميدن بزند و سنگى به طرف ما پرت کند. در ادامه ادعا کرده است که اینها در دعوای کومله و طیف فراکسیونش هیچ چیز نگفتند. البته آن چیزی را که آقای حاجی محمدی انتظارش را داشت مسلما ما نگفتیم و نخواهیم گفت! حزب "ضد انتظارات" اقای کوروش مدرسی (تم تبلیغی که کوروش مدرسی به حزبش نسبت داده است) در اینجا با یک استحاله به حزب "انتظارات سیاسی بيجا" بدل می شود. به چه حکمی قرار است ما نظری مشابه نظر شما در رابطه با یک اتفاق خاص سیاسی بدهیم! این اتاق نمی افتد به یک دلیل ساده که ما تزهای شما را قبول نداریم. نه فقط قبول نداريم بلکه آنها را دون شان هر کمونيست ميدانيم که بى ترمز هر مخالفى را به رژيم و دستگاههاى امنيتى اش منتسب کند.
کل حزب حکمتیست را بتکانی بجز چند کار ساده و چند رخداد که همه در گذشته بوده اند چیزی پیدا نمیشود و آنهم یک دلیل مشخص دارد و آن بى سياستى و بن بست است. جای پراتیک فقط حرف پراتیک را می زند٬ به جای سیاست فقط ادای سیاست را در می آورد و به جای کمونیسم فقط ژستش را می گیرد. یک بار لازم است رهبری حزب حکمتیست بنشیند ببنید راز موفقیت ما در چیست؟ از یک طرف در تمام مراکز مهم کارگری ایران دخالت می کنیم و از طرفی دیگر طرف دعوایمان رژیم های مرتجعی چون اسراییل است. شما هم تمام "پراتیک" تان درگیری با فراکسیون چند نفری درون کومله است.